همه چیز از هر کجا

همه چیز از هر کجا

مطالب خواندنی و ورزشی
همه چیز از هر کجا

همه چیز از هر کجا

مطالب خواندنی و ورزشی

ماجرای تاجر و روستائیان میمون فروش

در زمان های قدیم، تاجری به روستایی که میمون های زیادی در جنگل های حوالی آن وجود داشت رفت و خطاب به مردم روستا گفت: من میمون های اینجا را خریدارم و حاضرم به ازای هر میمون ۱۰ دلار به فروشنده پرداخت می کنم. مردم روستا که جنگل مجاور روستایشان پر از میمون بود خوشحال شدند و به راحتی معامله را قبول کردند.
به نظر آنها قیمت بسیار منصفانه بود. در مدت کوتاهی بیش از هزار میمون را گرفتند و هر میمونی را ۱۰ دلار به آن تاجر فروختند.

فردای آن روز مرد تاجر دوباره به روستا آمد و به روستائیان گفت: هر میمون را ۲۰ دلار از شما می خرم. این بار روستاییان دوباره زمین های کشاورزی خود را ترک کردند و تلاششان را برای گرفتن میمون ها بکار گرفتند. اما ظاهرا تعداد میمون های باقیمانده کمتر شده بود. در آن روز فقط ۵۰۰ میمون را گرفته و فروختند.
روز بعد مجددا آن مرد تاجر به روستا آمد و این بار پیشنهاد ۵۰ دلاری به ازای هر میمون را به ساکنان آن روستا داد. او به مردم گفت: امروز من در شهر کاری را باید انجام دهم ولی معاون من اینجا می ماند و به نمایندگی من میمون ها را از شما می خرد.
مردم روستا بسیار مشتاق شده بودند. هر میمون ۵۰ دلار! اما مسئله این بود که همه میمون ها را آنها گرفته بودند و دیگر میمونی برای فروختن باقی نمانده بود !
روستائیان نزد معاون تاجر رفتند و ماجرا را به او گفتند. معاون بعد از کمی تامل خطاب به روستائیان گفت: این میمون ها را در قفس می بینید؟ من حاضرم آنها را به قیمت هر میمون ۳۵ دلار به شما بفروشم و زمانی که تاجر برگشت شما می توانید آنها را به قیمت ۵۰ دلار به او بفروشید.
ظاهرا معامله ی پر منفعتی بنظر می رسد، ولی غافل از حیله ای که در آن نهفته است...
بدین ترتیب مردم به خانه هایشان رفتند و هر چه پس انداز داشتند را برای خرید میمون ها آوردند و هر میمون را بمبلغ 35 دلار از معاون تاجر خریداری کردند. 

بله. چشمتان روز بد نبیند! از فردا مردم آن روستا دیگر نه آن مرد تاجر را دیدند و نه دستشان به آن معاون رسید! و تنها میمون ها بودند که با از دست رفتن سرمایه ی روستائیان دوباره در آن روستا ساکن شدند...
 

نتیجه اخلاقی را که میتوان از این حکایت گرفت اینست که
سرمایه های ملی خود را ارزان نفروشید، حالا هر چیز که باشد.
چون شما با اندوخته هایی که متعلق به سرزمین شماست ثروتمندید
و تا زمانیکه آنها را در محدوده ی خود دارید برنده اید ولی همین که
 آنها را از دست دادید در هر شرایطی بازنده خواهید شد.

نظرات 2 + ارسال نظر
iranikan سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:59 http://iranikan.com

سلام دوست عزیز
سایت خیلی قشنگ،جذاب وپرمحتوایی داری.من مدیر تبلیغات ایرانیکان هستم . ما نیز فرومی
علمی ، تخصصی و عمومی بسیار متنوع، با نام ایرانیکان(معدن و گنج ایرانی) را برای همه ایرانیان عزیز و خوش سلیقه راه اندازی کردیم.
خوشحال می شویم به جمع دوستانه و علمی ما بیایی .
می تونی پس از ثبت نام از مدیر کل سایت، مدیریت انجمنی را درخواست کنی اونها از تخصص و علمت استقبال می کنند.
ما ایرانیکانی ها افتخار می کنیم دوست و مدیر لایقی مانند شما در جمع ما باشه.
منتظر حضور سبزت هستیم. شاد و سلامت باشی.
www.iranikan.com

علی سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 22:53 http://sahargaheomid.blogsky.com

سلام سهیل جان
حکایت جالبی بود و آموزنده. موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد