مکه در زمان حضرت آدم. سرزمینی خشک و بی آب و علف.
حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل اولین بار خانه کعبه را بنا نهادند. با جاری شدن چشمه زمزم کم کم قبایلی جذب این ناحیه شده و در اطراف خانه کعبه ساکن شدند.
نقاشی از شهر مکه در سال 1721.
مکه در سال 1880.
جاری شدن سیل در مکه در سال 1360 هجری.
مکه سال 1960.
در سال ???? گروهی مسلح با ادعای مهدویت مسجدالحرام را به تصرف خود درآوردند. که متاسفانه باعث تیر اندازی و شلیک توپ در مسجدالحرام برای دستگیری این افراد شد.
تصویر مسجدالحرام در حال حاضر.
تصویر ماهواره ای مسجدالحرام.
و این هم طرح توسعه مکه که قرار است تا سال 2012 آماده شود و پذیرای 2 میلیون زائر باشد.
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
با تلسکوپی که در تصویر می بینید مردم لندن قادرند بطور زنده نیویورک را ببینند!
این تلسکوپ عظیم که در لندن ساخته شده است با آینه هایی که در زیر اقیانوس آتلانتیک
کار گذاشته شده است تصاویر نیویورک را برای لندنی ها قابل مشاهده می کند.
پائول جرج، مهندسی است که این تلسکوپ عظیم را طراحی کرده است. وی هدف از طراحی این تلسکوپ را که روی آن نام تلکتروسکوپ (Telectroscope) نهاده است، جامه عمل پوشاندن به آرزوی پدر بزرگش مبنی بر دیدن مردم نیویورک از سوی مردم لندن را عنوان کرده است.
انتظار . . .
چشـمان خسته ام در ظـلمت ســکوت در ازدحـــام اشــک در تلــــــخــی دروغ در انـزوای عشــــق در پــــاکی غــــروب در ســـــــردی زوال در سرخــی قــلوب در سبـــزی بــهـــار در انتــــظار توسـت | ![]() | |
روح شــکســـته ام در ســایه ی درخت آن تــک درخــت پیر کو مانده سر به زیر در سوگ همــرهان آن همــرهـان که در گـــوری بخفـــته اند گــرمـــای زنــدگـــی بـــا خــود ببرده انــد در ســـوز عاشـقان آن عاشقـــان که در تکـــرار لـحظه هـــــا هــر لـــحظه بیشـتر در خـــود بمـرده انـد در انتــــظار تــوست | ||
![]() | مــــن آن مســـافـــرم آن خستــــــه از دروغ آن خستــــه از فریــب آن کـس که خود هنوز حتـی نفهمـیده اسـت از بــــهر چـــه بزیست یا بــــهر چـــه بدیـــــد یا بــــهر چـــه کشیــد یا بــــهر چـــه بمــــرد امـــــــــا دل غمیـــــن در انتــــظار تــــوسـت | |
آری ! درایــــــن زمــــــــان در بهت لـــــحظه ها تنــــها ز انــــــــــزوا دلخسته از سکــوت در انتـــــــظار تــــــو آرام و بــی صــــــدا بنشسته ام کنـــون آیا رهایی هست ؟ زین انتظار سخت ؟ تا کی جفـا کشم ؟ حتی ز ســـــایه ها این سـایه های درد این دردهـــا کـــه در جــانم نشستـه اند | ![]() | |
حتــی هـــوا و خــــاک بــــاران و بـــــــاد و رود هـــر جــــــا رسیده اند روح و تــــــــن مـــــــرا آزرده کـــــــــرده انــــــد در انتــــــــــــــظارتـــــم ای عطــر خوش نرگس برگـــــــــرد با بــــــــهار چشمم به راه تـوست ای غـــربت خیــــــــال جــــانم به لــب رسید پس کی تو میرسی ؟ | ||
![]() | اشـک ستاره ریخـت امــــــا نیـــــــــامدی ظلـــمت فـرو کشید امــــــا نیـــــــــامدی شب مرد از سـکوت امــــــا نیـــــــــامدی وقتم به ســر رسید امــــــا نیـــــــــامدی من مرده ام کــــنون روییده از خــــــاکــم صدها شـقایق لیک حتی پــــی گــــورم هــــــرگز نیــــــامدی ای نـــرگس خموش چــــشم هــــمرهان مانده در خیـــــال تو گـــو بمـــــن کـــنون | |
پس کی تو می رسی ؟ پس کی تو می رسی ؟ |