همه چیز از هر کجا

همه چیز از هر کجا

مطالب خواندنی و ورزشی
همه چیز از هر کجا

همه چیز از هر کجا

مطالب خواندنی و ورزشی

۲۲ بهمن

۲۲ ٫            

      بهمن٫  

                 مبارک٫

   

آیا می دانستید ؟

 

آیا می‌دانستید در شیلی منطقه ای صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است.



آیا می‌دانستید هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میญญشود؟



آیا می‌دانستید وزن اسکلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده کیلوگرم است؟



آیا می‌دانستید خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است؟



آیا می‌دانستید زرافه میญتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند؟



آیا می‌دانستید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند؟
 


آیا می‌دانستید اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه میญشود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میญرود؟



آیا می‌دانستید کبد تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میญکند؟



آیا می‌دانستید میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میญکند، برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان به مدت یک میلیون سال کافی است؟



آیا می‌دانستید هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچ گاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند؟



آیا می‌دانستید اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند، حجم مگسهای متولد شده با حجم کره زمین برابر میญشود؟



آیا می‌دانستید رودی در کامبوج شش ماه سال از شمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد؟



آیا می‌دانستید سریع ترین عضله بدن انسان زبان است؟



آیا می‌دانستید شبکه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد که مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد؟
 


آیا می‌دانستید: بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد؟

 

آیا می‌دانستید زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد.



آیا می‌دانستید موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا میญکنند، که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند.



آیا می‌دانستید جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میญتواند ببیند.



آیا می‌دانستید گربه و سگ هر کدام پنج گروه خونی دارند و انسان چهار گروه



آیا می‌دانستید روباهها همه چیز را خاکستری میญبینند.
 


آیا می‌دانستید اسبها در مقابل گاز اشکญآور مصونญاند.



آیا می‌دانستید زرافه ایستاده وضع حمل می‌کند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین میญافتد.



آیا می‌دانستید 1300 کره زمین در سیاره مشتری جای میญگیرد.



آیا می‌دانستید رود دجله به خلیج فارس میญریزد.



آیا می‌دانستید 85% گیاهان در اقیانوسها رشد میญکنند.



آیا می‌دانستید اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید.



آیا می‌دانستید یک سال نوری برابر است با 9.460.800.000.000 کیلومتر.



آیا می‌دانستید اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد.



آیا می‌دانستید قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است.

 

آیا می دانید هزارپا چند پا دارد؟ هزارپاها 60 پا دارند.



آیا می دانید شاخک پروانه برایش چه فایده ای دارد؟ شاخک پروانه گوش، زبان و بینی اوست.



آیا می دانید کدام حیوان نمایش بازی می کند؟ روباه حیوان حیله گری است. روباه وقتی خرگوش می بیند بالا و پایین می پرد، روی خاک می غلطد. مثل گربه ها قوز می کند. و ادا های عجیب در می آورد. و وقتی خرگوش حسابی سرگرم شد روی او می پرد و شکارش می کند.
 


آیا می دانستید بزرگترین مدرسه دنیا در شهر مونتسوری هندوستان با تعداد بیست و شش هزار و سیصد و دوازده دانش آموز می باشد؟



آیا می دانسیتد مورچه ها در روز فقط 3 ساعت می خوابند؟



آیا می دانستید خفاش ها 19 ساعت و شیر ها 17 ساعت در روز می خوابند؟



آیا می دانستید در زبان عربی، براى کلمه شمشیر، هشتصد و پنجاه واژه مختلف وجود دارد؟

آیا می دانستید که ملکه موریانه پنجاه بار بزرگتر از جفت مذکر خود می باشد؟



آیا می دانستید عسل تنها غذایی است که فاسد نمی شود؟


آیا می دانستید که طولانی ترین دوره بیهوشی در تارخ پزشکی مربوط به ซالن اسپوریتوป یک دختر هفت ساله امریکایی است؟ او پس از عمل جراحی آپاندیس در سال 1942 میلادی به حالت اغماء رفت و پانزده سال بعد به هوش آمد.



آیا می دانستید بلند قدترین مرد جهان جان پل آونوو، دو متر و چهل و نه سانتیمتر قد دارد؟



آیا می دانستید پول از کاغذ درست نشده بلکه از کتان ساخته شده؟



آیا می دانستید روزانه بطور متوسط 12 نوزاد به پدر و مادر اشتباهی تحویل داده می شوند؟



آیا می دانستید شکلات بر روی سیستم عصبی سگ تاثیر مخربی می گذارد، بوسیله چند اونس شکلات براحتی می توان سگ متوسطی را از پای درآورد؟



آیا می دانستید اغلب، روژ خانمها از پولک ماهی درست شده اند؟



آیا می دانستید کرفس کالری منفی داره؟ یعنی مقدار انرژی لازم برای هضم شدن اون از مقدار انرژی ای که از اون بدست میاد کمتره!

همراز یکدیگر باشیم

در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت.

وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم. جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود ...

بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی ...

سالها گذشت و جانسون از اون اتفاق درس بسیار بزرگی گرفت. اینکه راز دیگران مثل راز دل خودش می مونه و باید برای حفظ اون راز تلاش کنه. همونطور که خودش از فاش شدن راز دلش ناراحت می شه دیگران هم از این موضوع امکان داره تحت تاثیر قرار بگیرند و چه بسا موجب سلب اطمینان و تیرگی رابطه دوستی هم بشود. بطوریکه صداقت و صفای دل شما نباید تحت هیچ شرایطی موجبات آسیب و نگرانی شما را فراهم نماید ...